پاسخ خود آزمایی های زبان فارسی پیش دانشگاهی

تبلیغات در سایت ما

دانلود پاورپوینت دبیرستانی

دسته بندی ها
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 161
  • کل نظرات : 566
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 5392
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 1683
  • بازدید دیروز : 2332
  • ورودی امروز گوگل : 168
  • ورودی گوگل دیروز : 233
  • آي پي امروز : 561
  • آي پي ديروز : 777
  • بازدید هفته : 5967
  • بازدید ماه : 11885
  • بازدید سال : 188445
  • بازدید کلی : 401802
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.148.108.201
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • نظرسنجي
    نظرتون در مورد قالب وبلاگ چیه؟(سرعت و زیبایی رو هم در نظر بگیرید)
    درباره ما
    دانلود پاورپوینت دبیرستانی
    سلام.به وبسایت آموزشی دبیرستان پیامبر اعظم (ص) شهرستان خواف خوش آمدید.در این وب دوستان وبلاگ نویس ما سعی میکنند فایل های آموزشی مفید به ویژه پاورپوینت رو به صورت رایگان در اختیارتون قرار بدند امیدواریم که بتونیم در حد انتظار شما بهتون کمک کرده باشیم. دوستانی که میخوان فایل های آموزشی خودشونو بفرستند از طریق منوی بالای سایت ارسال پاورپوینت رو کلیک کنند. لطفاً اسم خودتونو درست بنویسید تا با نام خودتون ثبت کنیم. در ضمن همونطور که خودتون میدونید ابتدا سایت برای اعضا قابل دسترسی بود ولی با درخواست دوستان عضویت حتمی در وبلاگ حذف شد و تمام قسمت های سایت برای همه کاربران عزیز باز میشه.فقط از وبلاگنویسانی که قصد دارن از مطالب وب کپی بگیرند خواهشمندیم منبع رو ذکر کنند. "در هنگام خارج سازی فایلها از حالت فشرده اگر پسورد لازم بود پسورد آدرس سایت یعنی ppt.lxb.ir می باشد" موفق و پیروز باشید... با تشکر «"گروه وبلاگ نویسی دبیرستان نمونه دولتی پیامبر اعظم(ص)شهرستان خواف"»
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    پاسخ خود آزمایی های زبان فارسی پیش دانشگاهی

    •      ص 7

    1- مقصود از « ني » روح وجان انسان آگاه و آشنا به عالم معنا و نيز « مولانا » كه از خود و خودي خالي است . « نيستان » عالم معنا و جوار حق تعالي است و جدايي : دوري جان انسان از جوار قرب الهي مي باشد و اسیر شدن در جهان مادی .

    2-« هر كسي كاو دور ماند از اصل خويش / باز جويد روزگار وصل خويش ( طلب وصل) »

    3- تاثير دوگانه ي ني ( ناله ني براي « خوشحالان » ترياق و تسكين و براي« بدحالان » زهر و تلخي است . ) ، يعني بطور كلّي ناله ي جدايي را براي همه سر مي دهد .

    4- نيستي ( نابودي - رسيدن به مقام فنا) را آرزو مي كند – روايت كتاب درسي نابودي و نفرين است .

    5- پرده اوّل به معناي « نغمه و موسيقي» و پرده دوم به معناي « حجاب » است . ( پرده هاي ما دريد : رازهاي ما را افشاكرد .)

     6-  عشق ( به خدا ) مولانا خواستار ماندگاري عشق است .

     7- زيرا روح نيايش و توجه به حق در تار و پود آن نهفته است ( نيايش ميل به وصل  و شكايت از هجران ) .

     

     

    •      ص11

    1-مصراع دوم بيت اول را مي توان به دو گونه خواند :

    الف ) جز به راهي كه تو راهنماي من هستي نمي روم .

    ب) جز به راهي كه تو آن را به من نمايي (نشان بدهی) نمي روم .

    2-همه بيشي تو بكاهي همه كمّي تو فزايي .

    3- نيايش هاي لطيف و زيبايي است لبريز از معارف ، آموزش هاي اخلاقي و اجتماعي .

    4- علّامه الغيوب – ستّار العيوب ـ عزيز – جليل – جلال – بخشنده – حكيم – عظيم - …

     

     

    •      ص28

    1- ستايش دادپيشگي و دادگري – ظلم ستيزي و طرد ظالم – نيرو بخشيدن – آزاد منشي – حمايت از مردم زحمتكش و دعوت آنها به اتّحاد . . .

    2- همراهي و مبارزه مردم بر ضد ظلم و بيداد

    2- زيرا خودبيني وناسپاسي به يزدان بر او چيره شد ، خود را جهان آفرين ( خدا ) خواند ، به هيچ نيروي برتري كه بتواند تكيه گاه او باشد اعتقاد نداشت ، پس دچار هراس شد . مردم از او روي گردان شده و ضحّاك بر او چيره شد .

    3- مارهاي روييده بر دوش ضحّاك مظهري از اهريمن و تجسّم خوي اهريمني و بيداد و منش خبيث است .

    4- مغز گوسفند را با مغز يكي از دو قرباني مي آميختند و بدين ترتيب هر روز يكي از دوتني را كه به قربانگاه مي آوردند ، نجات مي دادند .

    5- حضرت ابراهيم (ع) : از بيم نمرود خانواده ي ابراهيم (ع) او را سه سال در غاري پنهان كردند . سرنوشت فريدون مثل حضرت موسي است ولي پرورش يافتن وي در غار شبيه حضرت ابراهيم است .

    7- ضحّاك

    8- جاي سوزن انداختن نبود . – شتر با بارش گم مي شد . – سگ صاحبش را نمي شناخت .

    9- سرگذشت ملّتي در طول قرون و نمودار فرهنگ و انديشه و آرمان هاي آنهاست ، كتابي است درخور حيثيّت انسان و نمايشگر مردمي است كه در راه آزادگي و شرافت و فضيلت مبارزه كرده اند .

     

    •      ص35

    1- الف) زمينه داستاني دارد .

    ب) زمينه قهرماني دارد ( سياوش پهلواني است كه فنون رزم وبزم را نزد رستم مي آموزد . عبور او از آتش ، تقوا و پرهيزگاريش ياد آور خوي قهرمانان است ) .

    ج) مبتني بر خرق عادت است ( گذر سياوش از آن آتش عظيم و جان سالم به در بردنش ماجرايي برخلاف عادت است ) .

    د) داراي زمينه اي ملّي است ( اعتقاد ايرانيان را درباره چگونگي تشخيص بي گناهان از گناهكاران و عكس العمل مردم را در برابر آن نشان مي دهد ) .                                                   

    2-سياوش با چهره اي خندان ، با كلاه خود زرّيني بر سر ، جامه ي سفيدي همچون كفن در بر ، تن به كافور آميخته و سوار بر اسبي سياه و معتقد بر بي گناهي خود تصوير شده است .

    3-خروشان و غمناگ و گريان بودند .

    الف) يكي تازي اي بر نشسته سياه  // همي خاك نعلش برآمد به ماه

    ب) زمين گشت روشن تر از آسمان // جهاني خروشان و آتش دمان

    ج) نهادند بر دشت هيزم دو كوه // جهاني نظاره شده هم گروه

    د) بيامد دو صد مرد آتش فروز // دميدند گفتي شب آمد به روز

    5-در مقايسه با چنين اتّهامي ، عبور از دوزخ براي من آسانتر است .

    6- در صورت اثبات بي گناهي خود ( « اگر بي گناهم رهايي مراست »)

    7- به وسيله رستم كشته مي شود .

    8-خيره سر ولج باز ، داراي شخصيتي ناپايدار ، ناتوان در تصميم گيري ،زود باور و دهن بین

     

     

    •      ص40

    1- الف) شاعر خويشتن خويش را موضوع قرار مي دهد و از احساسات شخصي از خشن ترين تا نرم ترين آنها سخن به ميان مي آورد ، احساساتي مربوط به خدا ، خانواده ، انسانيت وطن و . . . با اين تفاوت كه نوع احساسات وي در برابر مسائل متغير است .

    ب) زيرا كه يكي از سرشارترين حوزه هاي شعر است در اين نوع ادبي قرار دارد.

    ج) زيرا شاعر علاوه بر منِ شخصي ، منِ گسترده خود را نيز مي تواند مطرح سازد .

    د) چون تمامي آثار شعري در صورتي كه مصداق كامل شعر حماسي يا تعليمي نباشند ، غِنايي هستند .

    2- بيت سوم ( عشق را خواهي كه تا پايان بري // بس كه پسنديد بايد ناپسند )

    3- از عشق هر چه بگريزي ، بيشتر گرفتار مي شوي – درد عشق درماني ندارد .

    4- عشق او دوباره مرا به بند كشيد و تلاش بسيار براي رهايي از آن سودمند نبود .

    5- « كز كشيدن تنگ تر گردد كمند »

    6- زشت بايد ديد و انگاريد خوب // زهر بايد خورد و انگاريد قند

     

     

    •      ص42

    1- فروتني و بزرگ منشي و آزادگي و وارستگي او

    2- تا به او بگويد خود را در برابر همه القابي كه به او منصوب كرده اند هيچ مي انگارد و اجازه داده است هر كس بر حسب اعتقاد خود هر چه مي خواهد درباره او بگويد . مهم اين است كه نبايد تحت تاثير ستايش يا نكوهش ديگران قرار گرفت .

    3- هيچ كدام را ( من اين همه نيستم )

    4- من هيچ يك از اينها ( كه ديگران درباره من گفته اند ) نيستم .

    5- باز رفتند ( بازگشتند – برگشتند ) / بشوريدند (خشمگین شدند- اعتراض كردند ) / بيرون گرفت ( بيرون آورد ) / آواز داد ( فرياد زد - صدا زد)

    6- ارادت : علاقه ، اخلاص و اظهار كوچكي در دوستي ، مشيّت الهي / اراده : خواست ، قصد ، ميل و آهنگ ، عزم و تصميم / مصاحبت : هم صحبت شدن با كسي ، دوستي / مصاحبه : گفتگو / اقامت : ماندن ، آرام گرفتن / اقامه : بر پاي داشتن

     

     

    •      ص43

    1- بسته شده و در زنجير كه در زير آفتاب و بر در خيمه افتاده بود .

    2- آري ، زيرا وقتي از غلام خواست كه در حضور ابراهيم خواص بخواند . شترها با شنيدن آواز غلام ، آب نخورده در صحرا پراكنده شدند .

    3- خير ، ضمن تاكيد بر راستگويي امير ، از او دليل و برهاني نيز طلب كرد .

    4- مهمان نوازي

    5- ترتيب اجزاي جمله رعايت نشده است . – به همراه حرف « را » از حرف « مر» استفاده شده است . – آوردن جملات كوتاه ( بر خلاف نثر امروز كه معمولاَ َ جملات بلندترند ) – كاربرد فراوان افعال پيشوندي ( فراز رسيدم ، فروگرفتند . . .) آوردن لغات عربي و غير فارسي .

    6- در گذشته به معني « امركرد – انجام داد» به كار مي رفته و امروز به معني«گفت » و امروزه براي احترام بجاي همه ي افعال امر مي تواينم از « بفرماييد » استفاده كنيم.

    7- موسيقي و شعر تاثير عاطفي فراوان بر شنونده مي گذارد و حتي حيوانات را متاثّر مي سازد . متن درس نيز درباره تاثير موسيقي و شعر است .

     

     

    •      ص47

    1- هم مي خواست او را بيازمايد و هم اينكه عشق فرهاد را ناچيز جلوه دهد . او را مايوس كند و در هم بشکند .

    2- عاشقي پاكباز و حاضر جواب .

    3- بگفتا دوري از مه نيست درخور // بگفت آشفته از مه دور بهتر   

                         ( ديوانه با ديدن ماه ديوانه تر مي شود )

    4- « چه خواهي كرد » يا « چه چيز به او پيشكش مي كني » ، بعد از مصراع اوّل و قبل از مصراع دوم .

    5- صادقانه ، تيزهوشانه و قاطع و رِندانه و دندان شكن .

    6- « ياد نكردن از او( شيرين )»

    7- سر ( جان خود )

     

     

    •      ص 50

    1- از خود بي خود و مدهوش شدم .

    2- تسكين ( ساكن شود : تسكين يابد ) : ساكت شود

    3- « تا رفتنش ببينم و گفتنش بشنوم // از پاي تا به سر همه سمع و بصر شدم »

     

     

     

    •      ص52

    1- چون در تمام ابيات به موضوعي واحد ( شكر و شادي عارفانه / به سر آمدن دوراني تيره و پديدار شدن صبح اميد ) اشاره مي كند . ضمن آنكه برخي ( محمّد قزويني ) اين غزل را ناظر به وقايع تاريخي معيّني پنداشته اند ( رجوع شود به مقدّمه ي غزل ) پس در تمام ابيات به موضوعي مشترك از نظر تاريخي و سياسي اشاره شده است .

    2- آري ، زيرا به تحوّلي اجتماعي ( پايان يافتن استبداد و تيرگي ) اشاره مي كند و همانگونه كه در مقدّمه ي درس آمده است مي تواند به يك واقعه ي اجتماعي ( سقوط دولت امير پير حسين و آغاز حكومت شاه شيخ ابواسحاق ) مربوط باشد .

    3- ( خزان – بهار ) ، ( گل – خار ) ، ( صبح - شب) ، (تدبیر و تشویش )

    4- الف) پريشاني – گيسو – دراز – نگار

    ب) « آن همه ناز و تغنّم كه خزان مي فرمود // عاقبت در قدم باد بهار آخر شد »

    5-بله « آخر» به معنی پایان و« شد » در معنی فعل اسنادی یا ربطی به کار رفته است.

    6- « آن همه ناز و تغنّم كه خزان مي فرمود »،« نخوت باد دي و شوكت خارآخرشد »

    7-  شِكوه و گلايه ي حافظ از عدم توجّه به او و شكرگذاري در قبال پايان يافتن اين حقارت وشکر وشادی عارفانه از رسیدن به این منزلت .

     

     

    •      ص56

    1- با شوق و اشتياق خودش كه گرما و حرارت شعله در مقابل آتش اشتياق او ناچيز است .

    2- غبار – خماري – مثل يك لبخند ، خنده وار بودن

    3- « آرزو هاي دو عالم دستگاه // از كف خاكم غباري بيش نيست »

    4- سرسبزي گلستان به اندازه ي عمر كوتاه يك لبخند است ( خنده وار بودن گلستان نشانه ي كوتاهي و گذرا بودن زندگي و دنيا است ) .

    5- غرقه – محيط – تنک آبي – كنار ( محيط : اقيانوس )

    6- ناپايداري و بي اعتباري دنيا و زودگذر بودن عمر ( بي اعتباري زندگي انسان ) و اغتنام فرصت .

    7- زيررا آنچه اينان بدان فخر مي فروشند عار و ننگي بيش نيست . شاعر مقام هاي اين دنيا را مايه ي ننگ مي داند .

    8 « محيط » در اين بيت به معني « آگاهي ها و تصورات ما» است ( صنعت استعاره ) ،       ( برخي آن را « دنيا» و « هستي انسان » هم معني كرده اند ) .

     

    •      ص57                                             

    1- عيب جو ظاهر بين و مجنون ، حقيقت بين است . عيب جو سطحي نگر و است و مجنون عميق نگر  است .

    2- ديده ي پاك و حقيق بين ، همه چيز را پاك و زيبا مي بيند ( چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد ) بر زيبابيني تاكيد مي كند .

    3- هر دو شاعر به مضمون واحدي اشاره كرده اند ( فقط مخاطب در شعر وحشي ، مجنون و در شعر مولوي ، ليلي است ) . هر دو معتقدند با چشم حقيقت بين بايد به امور نگريست ، ليلي را از دريچه ي چشم مجنون بايد ديد .

    4- بايد به صورت ( حور + «ي» نكره ) خوانده شود . چون « قصور » در مصراع بعد با «ي» نكره آمده است .

     

     

    •      ص 61

    1- تاريك زار – غم اندود – سحركوشان – چندشناك – سنگردار و  . . .

    2- توصيف فرات ، ماه و ستارگان .

    3- ( ديشب : شب عاشورا ) – ( امشب : شب شام غريبان )

    4- « اگر دين نداريد ، لااقل در دنیای تان آزاده باشيد .»

    5- زيرا نويسنده از احساسات شخصي در توصيف واقعه ي كربلا استفاده كرده است و آن واقعه ي عظيم را با شور و احساس توصيف نموده است .

     

    •      ص63

    1- « آه دست پسرم يافت خراش // واي پاي پسرم خورد به سنگ »

    2- اين كه از احساسات دروني ، عشق و انگيزه هاي دروني مادر ، عاشق و معشوق سخن مي گويد .

    3- زيرا حرمت مادر را پاس نمي دارد .

    4- در شعر شهريار فرزند ، سپاسگزار مادر و دلبسته اوست و برعكس در شعر ايرج ميرزا پسر ناسپاسي مي كند .

     

     

    •      ص66

    1-كمال پرستش را در مستي مي داند ( مستي : سرمستي و از خود بی خود شدن عاشقانه ) .

    2- « به شادي و آسايش و خواب و خور // ندارند كاري دل افگارها » كه با ابيات چهارم و پنجم حدودي ارتباط معنايي دارد .

    3- باران شادي (‹ شاباش › استعاره از « قطره ي باران » است ) . 

    4- زيرا آينده نيز مانند گذشته ناپايدار است و خواب و خيالي بيش نيست .

    5- « به خون خود آغشته و رفته اند // چه گل هاي رنگين به جوبارها » و همچنين با بيت ششم كه « چه فرهادها مرده در كوه ها // چه حلّاج ها رفته بر دارها » مي باشد ، ارتباط معنايي دارد .

    6- واژه ي « حلّاج » عربي است . در واژه ي « برقصد » نيز ، تكواژ « رقص » عربي است .

     

     

    •      ص67

    1- هي نگوييد « من » ، اين « من » شيطان است .

    2- بين « نقص و كمال » / « عيب و جمال » / « خويش و غير » ، تضاد وجود دارد.

     

     

    •      ص70

    1- « غم » در مصراع اوّل اندوه و ماتم اين جهاني ( با بار معنايي منفي ) و در مصراع چهارم غم عشق ( با بار معنايي مثبت ) يا غم فراق است كه حاصل آگاهي و مايه –ي شادكامي و سرمستي است .

    2- زخم رزمنده را را به نشان و مدال تشبيه كرده است ، « زخم و نشان » هر دو بر سينه نشانده مي شوند . و هر دو مايه ي سرافرازي است . ( با زخم نشان گرفتن : كنايه از مبارزه اي افتخار آميز است .)

            

          ص 75       

    1-صفات انسان پر گو : ( آگنده گوش است ) – ( به نصايح ديگران توجّه نمي كند ) – ( نسنجيده سخن مي گويد ) – ( رازدار نيست ) .                    

       صفات انسان كم گو : ( رازداري ) –  ( نصيحت شنو بودن ) – (سنجيده سخن گفتن)

    2-صدف ،        4

    3- « نبايد سخن گفت ناساخته // نشايد بريدن نينداخته »

    4- حذر كن ز نادان ده مرده گوي // چو دانا يكي گوي و پرورده گوي

         كم آواز هرگز نبيني خجل // جوي مشك بهتر كه يك توده گل

    5- افراد پر حرف به نصيحت و توصيه ي خير خواهانه ي ديگران توجّه نمي كند و سخن كسي را نمي شنود .

    6- از آن نوع شعر تعليمي كه موضوع آن خير و نيكي است ( حوزه ي اخلاق ) .

    7- شعر تعليمي دوران گذشته بيشتر شامل سروده هايي در زمينه ي اخلاقي و مذهبي و عرفاني بوده است ولي از انقلاب مشروطه به بعد ، مسائل سياسي و اجتماعي و    روان شناسي نيز وارد شعر تعليمي جديد مي شود .

                

           ص 79      

    1- * وقعات غرايب كه خاص ، او را بود : رويدادهاي شگفت انگيزي وجود داشت كه فقط براي او رخ مي داد ( از اوسر مي زد) .

    * خط جنيد بايد : حكم و فتواي جنيد لازم است .

    * زبان دراز كردند : سخن چینی واعتراض و سرزنش كردند .

    2- مصلحت انديشي و عافيت طلبي و عاقبت نگري قشيري را بيان مي كند .

    3- بعد از آنكه خليفه تاييد جنيد را براي به دار آويختن « حلّاج » لازم شمرد ، او دستار و دراعه پوشيد و به مدرسه رفت و در جواب فتواي خليفه نوشت : حلّاج بر ظاهر حال ، كشتني است . به اين ترتيب پيش بيني حلّاج راست از آب بيرون آمد و هنگام تاييد حكم جنيد در لباس متشرعان رياكار بود .

    4- در آمدن به صورت اهل شريعت تا در لباس اهل تصوّف و طريقت ، حكم قتل منصور را تاييد نكرده باشد .

    5- زيرا شبلي از حقيقت سخنان حلّاج آگاه بود و براي موافقت و همراهي با مردم گلي به طرف او پرتاب كرد و حلّاج از او كه مي دانست ، توقع نداشت .

    6- زيرا مريدانش نسبت به او فقط گمان نيكو داشتند ( مقلّد او بودند ) و « گمان نيكو داشتن به كسي » از « فروع دين » است در حاليكه منكران او به « توحيد و شريعت » كه از « اصول دين » است معتقد بودند و براي يك اصل ديني قيام كرده بودند آن هم اصل توحيد .

     7- زينت بخش چهره مردان خدا ، خون و شهادت آنها است ( آبروي آنها در گروِ شهادت آنها است ) .

    9- وقعات غرايب – كارهاي عجايب

              

               ص 82      

    1-فساد اجتماعي حاكم بر جامعه ( چنين راه ناهمواري سسب مي شود همه افتان و خيزان بروند )

    2- پديده رشوه خواري

    3- كمّيّت و اندازه اهمّيّت ندارد . آنچه مهم است ، نفس عمل است . « بدي و حرام » چه كم باشد چه زياد ، بد است و حرام است .

     

    پاسخ خود آزمایی زبان فارسی2 پیش دانشگاهی

    ترم دوم

     ص 88        

    1- مقصود از « اسب سياه » و « لؤلؤ تر » به ترتيب « ابربهاري » و « باران » است .

    2- ابر بهاري را به اسبي سركش تشبيه كرده است كه از ضربه هاي سم اش بر صفحه – ي  آسمان ، باران همچون مرواريد مي بارد .

    3- « مشك سياه » در شعر منوچهري استعاره از « سياهي گوش كبك » و سياهي داخل گلبرگ لاله ، « داغ لاله » است . در « ثمين » نيز استعاره از « قطرات باران و شبنم » است كه بر گلبرگ هاي لاله مي نشيند .

    4- « خرگه » خيمه ي باشكوه و منفرد شاه و « خيمه » محل اسكان سربازان است ، چون لاله بلندتر از سبزه ها است و شكوه و جلوه ي آن بيشتر و تعداد آن كمتر است و سبزه ها به تعداد بي شمار لاله ها را احاطه كرده اند . لاله را شاهي در ميان خيل سربازان انگاشته است .

    5- مسمّط

    6- گويي بطّ سفيد : تخيّلي / مست و هشيار : نمادين – تخيّلي / راه بي نهايت : نمادين – تخيّلي / شب كوير : نمادين – تخيّلي – واقعي / سپيده ي آشنا : واقعي – تخيّلي

    7- وقتي به آموخته ها و اطّلاعات خود تكيه نكند و به تجربه هاي عاطفي و برقراري ارتباط با دنياي برون بپردازد . صيقل دادن و شفّاف ساختن روح و انديشه شرط آفرينش آثار ماندگار است .

     

    ص 92

    1-« سيم » : برف و « كمربند آهنين » : سياهي دامنه و بخش مياني كوه مي باسند كه هر دو استعاره مي باشند .

    2- بلندي و رفعت دماوند كه به صورت حسن تعليلي شاعرانه بيان شده است

                  ( حسن تعليل : ارئه ي بياني شاعرانه براي امور واقعي )

    3- زيرا « مشت » صفت انسان بر پا خواسته و معترض است . حال آنكه دماوند خاموش است و قلبي منجمد دارد .

    4- زيرا مي خواهد « از دم ستوران و اين مردم نحس ديو مانند وارهد » و از مصاحبت و همنشيني با مردم ديو سيرت بيزار است .

    5- « ورم » استعاره از « برآمدگي كوه دماوند » است كه شاعر آن را نتيجه ي آماس دل منجمد و دردمند زمين مي داند . « كافور » استعاره از « برف » براي التيام و كاهش ورم مي باشد .

    6- لب دوختن آزاديخواهان در دوره ي قاجاري و اختناق و استبداد حاكم بر جامعه .

    7- شاعر يا هر انسان آزاديخواه ديگر كه جانش در آتش مبارزه سوخته است .

    8- دماوند نماد آزاديخواهان ، دردمندان و روشنفكراني است كه انزوا و سكوت اختيار كرده اند ، اگرچه آتش آزاديخواهي در دل و جانشان شعله ور است ( خود شاعر نيز مي تواند باشد ) .

    9- ابيات 4و5 / 6و7

    94

    1-چون توصيف او از نوع توصيفات واقعي است ، تصويري دقيق از معماري ، جغرافياي طبيعي و زيستي ، وضعيت اقتصادي و نظامي و جمعيتي ارائه داده است .

    2- توصيف واقعي

    3- -« روي از سوي جنوب » : به سمت جنوب ، به طرف نواحي جنوب

    - « سه جانب آن با آب دريا است » : از سه طرف آب دريا آن را احاطه كرده است ( شبه جزيره ) .

    4-در حومه ي شهر طرابلس ( آن سوي حصار و باروي شهر ) خانه اي جز دو يا سه استراحتگاه ( كاروان سرا ) وجود ندارد .

    5- « مشهد » اسم مكان است . از مصدر شهادت به معني « مكان حاضر آمدن مردم » ، « شهادت گاه » و « مقبره ي شهيدان » است . در اين درس به اماكني اطلاق شده كه در اطراف مقابر متبرّكه ساخته شده و محل استراحتگاه مسافران بوده است . (كاروانسرا)

    6- دقّت ، تيز بيني كه ناشي از مشاهده ي دقيق است و در مجموع ارئه ي توصيفي دقيق و گويا همراه با بيان اطّلاعات واقعي ، بيان صادقانه و بي پيرايه نثر ساده و مرسل است .

    7- « آدينه » كه به معني « جمعه » است . چون در اين مساجد روز جمعه نماز جماعت برپاي مي داشتند .

    1- خندق

    2- نايژه : لوله / پاژه : ديواره – پاشويه

    99

    1-« صفات مثبت » : بي باك ، صبور ، قهرمان ، فروتن ، بي چشم داشت نوزش ، بي نياز از آب و . . .

         « صفات منفي » : بي برگ و بار ، بي بهره از شوق و شور جوانه زدن و شكفتن ،   بي ثمر ، بي گل و . . .

    2- بيد

    3- خيال

    4- كشور سبز آرزوها ، چشمه ي موّاج و زلال نوازش ها ، اميدها و انتظار ، سرزمين نجات . . . ( پراگراف اوّل صفحه ي 97 )

    5- حضرت علي (ع) – سر در چاه فرو بردن و گريستن ايشان و نيز ناله هايشان در نخلستان هاي كوفه .

    6- حصار عبوس غربت – پراونه ي شوق – كاسه ي فهم هاي پليد – لبخند نوازش – مشت خونين بي تاب قلب – باران غيبي سكوت – دامن حرير الهه ي عشق .

    7-« مزرع سبزفلك ديدم و داس مه نو // يادم از كِشته ي خويش آمد وهنگام درو »       ( حافظ )

    9-مهتاب

    10- زندگي شهري را زشت و پلشت و پريشان كه نظمي عاقلانه آن را از عواطف و احساسات تهي كرده است . رندگي روستايي كه شاعرانه و پاك و معصومانه است . و ادراك مصلحت بين عقلي در آن راه ندارد .

    11- شب ها به مهتاب روشن است و يا به قطره هاي درشت باران ، ستاره ، مصابيح آسمان .

    103

    1-شاعري در نزديكي تو است كه چنگي ساده تر از ارغنون تو دارد . آواي سبك و لطيف تو زودتر از نيايش من به سوي آسماني كه در انتظار آن است بالا مي رود .

    2- الف) اختر شب از كنار كوهساران سر خم مي كند تا صداي تو را بشنود .

    ب) صداي تو ، صداي درّه اي است كه در سايه خفته است .

    ج) ناله هاي پر هوسي كه از زبان شاخه شنيده مي شود .

    3- تركيب موزوني از دلپذيرترين صداهاي طبيعت و مبهم ترين آه هاي آسمان ها

    4- تصنيف « مرغ سحر ناله سر كن // داغ مرا تازه تر كن » از ملك الشعراي بهار.

    5- آسمان - اختر شب – نيزار – امواج – چشمه سار – جنگل – كوهسار – ساحل

    6-صداي شيرين ( صداي شنيدني ، شيرين ، چشيدني ) – آواي سبك ( آواي شنيدني ، سبك لمس كردن ) – زمزمه سوزان ( شنوايي ، لامسه ) – دم لطيف ( شنوايي ، لامسه )

    107

    1- تابستان ها مي آيند ، چند تا خر دارند و دو برابر آن سنگ ، زن هاشان به خوشه چيني و گدايي ، مردهاشان به آهنگري مشغولند ( صفحه ي . . . )

    2-  از خودشان هم طبيب دارند ، هم ماما و هم مستجاب الدّعوه از مازندران قو        مي آوردند و برنج و زغال از ساوجبلاغ ، قند و توتون و پارچه .

    3- آبريزان : افرازان

    4- پوشاندن سقف خانه ها با تير و ساختن ديوارها از سنگ و چينه و خشت و گل سفيد . گچ كاري امامزاده بكاربردن توفال در سقف خانه .

    5-  عبارت وصفي است . نوع آن صفت بيانيِ مركّب و نقش آن مسند است .

    115

    1- تا به طور غير مستقيم به شيخ بوعبدالله باكو بفهماند جايگاه افراد متكبّر و خودبين ، دوزخ است .

    2- تمام حكايت هاي اسرارالتّوحيد بطور عام مصداق چنين شيوه اي هستند ، امّا بطور خاص در حكايت هاي « غرور شكني » ( سطر سوم حكايت ) و « پاكبازي »     ( عكس العمل شيخ در مقابل جمله ي امير مقامران ) به اين موضوع اشاره دارد .

    3-هر چه نگاه كردم ، هيچ كس را بدتر از خود نديدم ( در حكايت انسان راستين ) .

    4-- « به قول مردمان خطّي به وي فرو نتوان كشيد .»

    5-- « انسان راستين »

    6--  با بياني غير مستقيم و تمثيلي از طريق جملاتي كوتاه و موثّر آنان را تربيت    مي كردند .

    7--  بهتراست خود را گناهكار بدانم .

    8-  فرود آمد – فرو مي راند – باز كنيم – برخيزد – درآمد – فرو نتوان كشيد

    9--  شيخ بوعبدالله بشكست / با خويش رسيد / او را تصديق كرد / گفت : به راست باختن و پاك باختن / . . .

    10- ريختن خاكستر بر سر پيامبر (ص) به وسيله ي زني از ياران ابولهب

    122

    1- فروتن ، ساده و شكيبا

    2- چون همه چيز را در حال تغيير مي ديد  از هيچ پيشامد جالبي زياده اظهار شادماني نمي كرد و از هيچ حادثه ي سوئي نيز به شِكوِه در نمي آمد .

    3- اگر انسان نمي تواند در اوج افلاك و آفاق معنويّت پرواز كند ، لااقل از فروافتادن در دام ماديّات و روزمرّه گيها بپرهيزد ( كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ // كار ما شايد اين است / كه در افسوس گل سرخ شناور باشيم ) .

    4- من دنيا را از شما دريغ نمي دارم بلكه شما را از دنيا دريغ مي دارم ( دنيا را ناكام از تسلّط بر نفس آنها مي كند ) .

    5- جنگ هاي صليبي و حمله ي مغول به ايران

    6- جنگيدن براي بوجود آوردن امكان زيستن ( به شيوه اي از زندگي حيوانات كه جزو قوانين جنگل است و ضعيفان را پايمال قدرت زورمندان مي كند ) .

    7- بينش مندي ( بصيرت و معرفت باطني از امور ) ، زيرا در نظر او دانشمندي ( علم حصولي يا اكتسابي يا ظاهري يا دنيايي ) نوعي دانايي است كه هيچگاه نمي تواند به عمق و ژرفاي مبهمات زندگي راه يابد ، زيرا درك معمّاي هستي در نظر عرفا نيازمند آن است كه « پشت دانايي اردو بزنند » و از طريق كشف و بهبود و اشراق ( ماوراي علم و عقل ) حقيقت هستي را جستجو كنند .

    8- هر گونه اهانت و ايذا را با خونسردي و كم زني مقابله مي كرد ( آخرين پراگراف صفحه ي 127 چاپ 81  است كه ( اين پراگراف در چاپ 83 حذف شده ) دانشمندي زمينه ساز غرور مي شود و محدوديّت ايجاد مي كند ) .

    9- زيرا گاندي هم مثل مولانا منادي سلم ( صلح ) و دوستي بود و از زندگي فقط به قدر ضرورت ، خود را بهره مند مي كرد و بيش از قدر ضرورت را موجب دور افتادن از خط سير روحاني خويش مي يافت .

    10-نه آيا بايد شكر كني كه باز تو راكبي و او مركوب 

    11-وارستگي – رهايي از تعلّقات مادّّي

    12- كتاب « پلّه پلّه تا ملاقات خدا » روايت داستان گونه اي است از زندگي مولانا كه به قول دكتر زرّين كوب به اشعار ناسروده ي مولانا يعني زندگي و سير سلوك آدمي مي پردازد و درك عميق اشعار سروده شده ي او را ممكن مي سازد . انتخاب معادل هاي دقيق براي كلمات عربي از ويژگي هاي زباني كتاب است ; ( خاك نهادي : تواضع ) ( دل نهادگي : تعلّق خاطر ) .

     

    127

    1- منظور نويسنده پذيرش بي چون و چراي مشيّت الهي است و پذيرفتن اين نكته كه « هر چه پروردگار براي بنده بخواهد بهترين است .» اين حالت توكّل و تسليم موجب آرامش روحي و كاهش دل نگراني ها مي شود و به شخص مقاومت و استحكام روحي مي بخشد .

    2- نويسنده عالم افسانه ها را پررنگ و نگار و پرّان و نرم مي داند .

    3- تشرّع و عرفان / عشق و زندگي عملي / شوريدگي و عقل / همدم كودك و دستگير پير .

    4- سخن سعدي به همه شبيه است و به هيچ كس شبيه نيست ، در زبان فارسي احدي تنوانسته است مانند او حرف بزند و در عين حال نظير حرف زدن او را هر روز در كوچه و بازار مي شنويم .

    5- ر.ك به حكايت دهم ار باب چهارم بوستان ، مفهوم كلّي حكايت آن است كه نبايد با فرومايگان مقابله به مثل كرد . اگر جاهلان همچون سگ ، با دندان         بي خردي خود وجود خردمندان را آزرده كنند ، خردمند چاره اي جز سكوت ندارد ، همانگونه كه سنگي بي ارزش مي تواند گوهر گرانبها را بشكند .

    6-  نوعي حركت ميان يورتمه و قدم زدن ( حركتي است كه با خم كردن پشت همراه است و به راه رفتن شتر مي ماند ) .

    7-  زيرا دامنه ي كلام سعدي به قدر كافي وسعت دارد و ناآگاهي از مفهوم يك لغت يا نفهميدن معناي يك بيت مجموعه ي اثر را نا مفهوم نمي كند . هميشه قرائن و نشانه هايي براي درك مفاهيم دشوار در ساير ابيات وجود دارد .

    8- نويسنده با فروتني اعتراف مي كند كه قدم در ميداني نهاده كه سعدي يكّه تاز آن است . خود را همچون بيماري مي پندارد كه كه به مرض استسقا ( سيري ناپذيري از آب ) دچار است و كلام سعدي همچون آبي عطش او را فرو مي نشاند و مي گويد كه ميدان براي فعّاليّت نوشتن باز بود . من هم بسيار مايل به نوشتن بودم پس چون همه ي امكانات فراهم بود به اين كار دست زدم .

    131

    1- فرقه ي نقشبنديّه يكي از سلسله هاي صوفيه شامل پيروان خواجه محمّد نقشبند كه پيرواني در هندوچين ، تركستان ، تركيه و جاوه ، در ايران در كردستان و نيز عراق دارد . كتاب « رشحات عين الحيات » تاليف علي ابن حسين واعظ كاشاني درباره ي اين فرقه و آداب و طريقت ايشان است ( فرهنگ معين – جلد ششم ) . اين سلسله نَسَب خود را به معروف كرخه ( عارف قرن سوم و چهارم ) از شاگردان امام رضا(ع) مي رسانند . آنان اهل سنّت هستند ولي به اهل بيب پيامبر (ص) و ائمّه ارادت خواص دارند . اين سلسله از صوفيان محتاط اند و به شريعت نزديك اند يعني سماع به جا نمي آورند ولي صوفيان سماع كار را هم كافر نمي دانند جامي از برجستگان اين فرقه بود .

    2- به دليل تولّد در خرجرد جام و اِرادتي كه به شيخ احمد جامي داشت .

    3- هر چه در نوشتن حروف رنج ببري بيهوده است ، باد تند آن را به سرعت پاك    مي كند و از صفحه ي ريگ محو مي كند .

    4- مي گفت براي تسلّي خاطر خود مي نويسد و از نام ليلي ياد مي كند و با اين نام دل خود را آرامش مي دهد .

    5- نام ليلي كه سبب اعتلاي وجود او شده است .

    6- بيان اين آموزش معتبر عرفاني كه : جان مايه ي حيات آدمي ، عشق است و بي عشق ، آدمي همچون حيوان مي شود . « حيات از عشق مي شناس و ممات ،      بي عشق مي ياب ، سوداي عشق از زيركي جهان بهتر ارزد » ، « عين القضاه همداني » 

    7- ياد معشوق موجب تسلّي خاطر و رفعت و بلندي عاشق مي شود . اگر وصال ناممكن است يادآوري خاطره و نام معشوق ميسّر است .

    8- « خر » در تركيب « خرگمشده » در معناي حقيقي خود يعني ،« حيوان باربر» بكار رفته و در مصراع دوم معناي غير حقيقي دارد زيرا استعاره از مردي است كه از موهبت عشق بي بهره است .

    137

    1- لباس راسته ( لباس دراز و بي چين ) و بر روي آن عبايي مي پوشيد ، يك چشمش كمي پيچيدگي داشت ( پاراگراف آخر صفحه ي 133 ) .

    2-  سبب ادامه ي شيوه ي او در خطّاطي بوسيله خوشنويسان پس از كلهر شد .

    2- بيان ساده و روان و جذّاب / به كار بردن جملات كوتاه ( ايجاز ) / توصيف دقيق جزئيّات و وضع ظاهري و حالات شخصي افراد / استفاده از زبان عاميانه . . .

    3- هنگام توصيف لباس ميرزا زضا كلهر / توضيح درباره ي شيوه تراشيدان قلم   بوسيله ي كلهر / توصيف حالات فيزيكي ميرزا هنگام خطّاطي ( نفسه زدن ) .

    4- خش خش ، چِك چِك ، تق تق ، وِز وِز ، جَر جَر . . . ( « نام آوا » يا « اسم صوت » كه با اصطلاح دستوري « صوت » متفاوت است ) .

    5- يك كلمه را بدون برداشتن قلم و ايجاد مكث و فاصله ، از ابتدا تا انتها مي نوشت  ( درواقع حروف يك كلمه را بدون قطع و ايجاد فاصله مي نوشت ) .

    6- ( سر هم رفته : روي هم رفته ، در مجموع ) / ( از كار درآودن : تمام كردن به پايان رساندن ) / ( سروا زدن : سرباز زدن ، خودداري )

    7- در مجموع ميرزا رضا كلهر مردي اهل سياست معرفي شده كه گاهي بدون پرده پوشي از رفتار حكومت انتقاد مي كرده است . ( پراگراف آخر صفحه ي 136 )

    8- ميرزا عبّاس خان ( قوام الدّوله ) ، ميرزا محمد حسين فروغي ( ذكاء الملك ) ، ميرزا زين العابدين شريف قزويني ، سيّد محمود ( صدرالكتاب ) ، ميرزا حسن خان مشير الملك ( مشيرالدّوله ) . . .

    9- ( حبس كردن نفس : نفس نكشيدن در مدّت طولاني ) / ( نفسه زدن : بازدم طولاني و كشيده پس از حبس نفس ) .

    10- خبر تلخ – صداي لطيف – خنده ي شيرين – قيافه ي با نمك – شعر شيرين – كلام و سخن روشن – فرياد تلخ – جيغ بنفش . . .

    بوي دهن تو از چمن مي شنوم / از صداي سخن عشق نديدم خوش تر / مثل اين است كه شب نمناك است .

    ببين چه مي گويم / حرفهايم مثل يك تكّه چمن روشن بود / از اين شعر تر شيرين زشاهنشه عجب دارم .

    11- خط تحريري همان خط شكسته ي نستعليق است .

       149

    1- سفارش خليفه به احمد اين بود كه : اقدام به آزادي بودلَف كند ولي نامي از نياورد و چه كم و چه زياد پيغامي از خليفه به افشين ندهد .

    2- با چشمان بسته ، شلواري بر تن ، بر فرشي چرمي نشسته و جلّاد نيز با شمشير برهنه بر بالاي سرش ايستاده .

    3- انتظلر داشت او را با آوردن عذري بازگردانند . درحاليكه آنان بنابر عادت ديرينه به پيشواز او آمده ، وي را به درون خانه راه داده بودند .

    4- زيرا مي دانست او به شفاعت و به منظور نجات دوست خود ، بودلَف ، آنجا آمده است .

    5-  بخاطر اصرار بيش از حد افشين و نيز منزلتي كه او نزد خليفه يافته بود « در نتيجه   خدمات افشين و برانداختن بابك خرّم دين » .

    6- « هركسي آن كند كه از اصل و گوهر وي سزد . »

    7- مي گويد : « يا اميرالمؤمنين خون مسلماني ريختن نپسنديدم و مرا مزد باشد و ايزد تعالي بدين ، دروغم نگيرد و چند آيت قرآن و اخبار پيغامبر(ص) بياورده » .

    8- بيان صريح و دقيق – رعايت ترتيب و توالي اركان جمله – آوردن جملات كوتاه  ( ايجاز ) و نيز جملات طولاني ( بنابرضرورت ) – توصيفات زيبا و دقيق .

    9- احمد بن دؤاد قاضي ( شخصيت اصلي ) و اسماعيل بن شهاب ، راوي است .

    157

    1-داشتن عينك / كراوات ، تعليمي . . .

    2- داستان به روايت اوّل شخص مفرد نوشته شده و راوي آن دانش آموزي كلاس پنجم ابتدايي و در واقع رسول پرويزي است / زمان حدود سالهاي 1311 ( پرويزي متولد سال 1300 و متوفّي به سال 1356 است .) مكان شيراز- محل تولد نويسنده بوشهر است .

    3- باد دقّت عينك را از جعبه بيرون آورد و آن را به چشمش گذاشت ، دسته ي سيمي را به پشت گوش راست گذاشت و نخ قند . . .

    4- لحظه اي كه نخستين بار ، راوي ، عينك بر چشم مي گذارد و چيزهايي را مي بيند كه پيش از آن نديده بوده است .

    5-به كار بردن جملات بلند / توصيف دقيق جزئيّات / استفاده از گويش عاميانه / نثر ساده و شكسته

    6- الف: ( سن و سال ) // ب: ( صحنه ي تئاتر ) // ج: ( نوعي حشره ي آفت زاي گياهي)

    7- مي خواستي زودتر بگي ( بگويي ) / مگه ( مگر ) اينجا دسته ي هفت صندوقي آوردن ( آورده اند )

    8-  منظور از « چشم مسلّح » چشمي است كه بوسيله ي ابزارهايي از قبيل عينك ، تلسكوپ و غيره قدرت بينايي آن افزايش يافته و در اين درس منظور از « چشم مسلّح » چشمي است كه داراي عينك است .

     

    163

    1-از زبان اوّل شخص مفرد ( كودك دبستاني / احتمالا خود نويسنده )

    2- حفظ زبان ملّي

    3- اهمّيّت حفظ زبان ملّي و حكم دشمن را كه از اين پس هيچ كس نبايد به زبان ملّي خود شخن بگويد .و بنويسد ( اجبار مردم به سخن گفتن به زبان بيگانه ) .

    4- وطن پرستي / مبارزه با دشمن

    5- نوشتن جمله ي « زنده باد ميهن » به وسيله ي معلّم .

    6- هنگامي كه وسيله ي وحدت ملّي در برابر تهاجم بيگانگان باشد .

    7- آگاهي از اينكه معلّم ، فردا آنها را ترك خواهد و ديگر كسي نيست كه زبان ملّي و ميهني آنها را تدريس كند .

    8-  هنگامي كه بدون اطّلاع كسي ، قصد انجام كاري درباره ي او داشته باشند ( در غياب كسي براي او نقشه اي طرّاحي كرده باشند ) .

    169

    1- علوم مختلف ملل مشهور و آثار علماي طراز اوّل قديم در دسترس علماي اسلامي قرار گرفت و مسلمانان از راه مطالعه و تحقيق در آن كتب با اين علوم آشنا شدند و آنها را با همديگر درآميختند .

    2- شاگردان ايراني دارالفنون كه دست به ترجمه ي كتابهايي زدند كه معلّمان اروپايي اين مدرسه ، آنها را در اختيار آنان قرار داده بودند .

    3- تاثير در ساخت فرهنگي فرد و جامعه ( بيدار كردن مردم ) / غني ساختن گنجينه  واژگان زبان فارسي / پويا تر كردن نثر فارسي / رواج دادن ساده نويسي / رهانيدن شعر فارسي از حالت يكنواختي گذشته / جهت بخشيدن به كار نويسندگي و شاعري / رواج علوم و روش هاي تحقيق .

    4- هيچ بخشي از « صوت و معناي » اثر اصلي از بين نرود / سبك مؤلّف حفظ شود / پيام او تحريف نگردد .

    5- در ترجمه ي ارتباطي ( آزاد ) توجّه مترجم ، بيشتر به گيرنده ي پيام ( خواننده ) است ، يعني سبك مولّف ( ساختهاي صوري ) حفظ نمي شود و از محتواي اثر او نيز بخش هاي ناآشنا حذف مي شود .. درحاليكه در ترجمه معنايي ( تحت الّفظي ) مترجم بيشتر به فرستنده پيام ( نويسنده ) مي انديشد و پيوسته مي كوشد تا حد امكان ساختهاي زبان مبداء را وارد زبان مقصد كند . بنابراين ترجمه ارتباطي بر خلاف ترجمه ي معنايي ، راحت تر خوانده مي شود .

    6-  ترجمه ي آزاد از اشعار « مارگوت بيگل » : ( مي خواهم آب شوم / در گستره ي افق / آنجا كه دريا به آخر مي رسد / و آسمان غاز مي شود / مي خواهم با هر آنچه مرا در برگرفته يكي شوم / حس مي كنم و مي دانم / دست


    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:







    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دانلود پاورپوینت دبیرستانی و آدرس ppt.sub.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    سودا - حرف نداره - 1395/7/8
    مهدی مالمیر - مگه ما مایه داریم که از ما کسب در آمد میکنین
    پاسخ:همه ی پروژه های با ارزش قیمتی دارند ما واقعاً با قیمت خیلی پایین داریم به فروش میرسونیم. اول این فایل رایگان بود ولی بدلیل سوء استفاده برخی کاربران مجبور شدیم پولیش کنیم. - 1395/2/17/p
    فاطمه - باسلام
    چرا چیزی نداره که ادم دانلود کنه؟؟:- ((
    پاسخ:سلام.ابتدا باید پرداخت اینترنتی رو انجام بدین بعدش لینک دانلود براتون ظاهر میشه میتونید دانلود کنید. - 1395/2/11/p
    زهرا - من که ندارم ...
    - 1395/2/1/p
    ''' - اصلا دانلود نمیشه
    پاسخ:اول باید پرداخت اینترنتی رو انجام بدین بعدش لینک دانلود ظاهر میشه میتونید فایل رو دانلود کنید. - 1395/1/13/p
    محمدرضا - سلام واقعا سایت عالی دارین
    من لینک پیدا نکردم تر خدا لینک برای جیمیلم بفرستین خیلی نیازش دارم
    خدا خیرتون بده
    یا علی - 1394/12/7/p
    shaghayegh - کاش رمز نمیخواست هربار... - 1394/11/29
    مهسا - چرا پارت اول دانلود نمیشه؟من به این نرم افزار احتیاج دارم. لطفا لینک پارت اول رو به ایمیلم ارسال کنید.

    پاسخ:بزودی لینک سالم قرار داده میشه - 1394/11/25
    ستیا - سلام
    خیلی خوب بودن
    ممنونم ولی ای کاش فصلای دیگه هم میزاشتین
    پاسخ:خواهش میکنم.خیلی وقته فعالیت نداریم - 1394/10/25/p
    ستیا - سلام عالی بود ولی ای کاش فصلای دیگرو هم میزاشتین
    بازم ممنونم - 1394/9/13/p
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    لینک دوستانارسال لینک
    به دانلود پاورپوینت دبیرستانی امتیاز دهید